توجه کنید این مقاله به زبان بسیار عامیانه نوشته شده است و از رعایت اصول معمول نگارشی پرهیز شده است.

در این مقاله ابتدا مقدمه‌ای از خود فرایند محوری، چرایی تمایل به مدیریت فرآیند، نتایج و دستاوردهای مدیریت فرآیند بیان می شود سپس می­رویم سراغ چرخه مدیریت فرایند تا دقیقاً بیان کنیم گام­های استقرار مدیریت فرایند چیست و هر کدام از فازهای چرخه را مرور می کنیم. در واقع 0 تا100 مدیریت فرآیندهای کسب و کار را بیان خواهیم کرد.

یک معرفی مختصری از خودم داشته باشم:

 

  • مدرس سازمان مديريت صنعتي، سماتک، خانه صنايع، بامداد و ….
  • نويسنده کتابهاي:
    • نقشه راه مديريت فرايندهاي کسب و کار
    • مدیریت و توسعه کسب وکار مبتنی بر APQC
    • رابطه ايزو و مديريت فرايند
    • تحزيه و تحليل فرايندها
    • آموزش کاربردی ویژوال پاردایم
    • مدیریت فرایند و برای مدیران
    • سیستم‌سازی کاربردی کسب و کار
    • RPA برای مبتدیان از سری کتاب‌های Dummies
  • مدیر پروژه‌های تحلیل و طراحی سامانه‌های ملی کشور (سامانه استعلامات، پنجره واحد زمین)
  • مشاور و مدیر پروژه‌های مدیریت فرایندها در زیر مجموعه‌های وزارت راه و شهرسازی و وزارت جهاد کشاورزی و شهرداری تهران

مشاور، مجری، ناظر و ارزیاب پروژه استقرار مدیریت فرایندهای کسب و‌ کار در شرکت‌های دولتی و خصوصی مانند پالايش گاز ايلام، پالایش گاز سرخون و قشم، پارک فناوری پردیس، مینو، فن‌نیرو، فناوران پیشخوان، رسا تجارت، صنایع فلزی، مترا، همکاران رهپویان و ….

 

اگر در سازمان‌ها مشکلی پیش بیاد اولین اقدامی که انجام می­شود چیست؟

معمولا اولین اقدام این است  که می­روند سر وقت کارمندی که آن کار را انجام می­داده و او را مورد بازخواست قرار می­دهم! آیا مشکل از کارمند و عملکرد اوست؟

آقای دکتر دمینگ:

85% مشکلات کسب و کارها برمی­گردد به فرایندها، ساختارها و مکانیزم‌های کنترلی و تنها %۱۵ برمی‌گردد به کارکنان آن سازمان

0 تا100 مدیریت فرایندهای کسب و کار

در واقع اگر شما الگویی داشته باشید که در آن الگو از کارمند بخواهید یک رفتار خاصی انجام بدهد، تعیین کنیم کارها را به چه ترتیب انجام دهیم یعنی روند انجام کارها را مشخص کرده باشد و همچنین تعیین کرده باشیم هر کاری چه طور انجام شود؛ خیلی از مشکلات کسب و کاربرطرف می­شود. فقط کافیست کنترل کنید و هرجا کارمند نسبت به فرایند خطا داشت، انحراف را به او بگویید.

این در حالیست که فتار در مدیران کسب و کارها برعکس است و هر اتفاقی که می‌افتد می­گوید که آقای فلانی شما که مسئول انجام این کار بودید.

چرا مدیریت فرآیندهای کسب و کار

آیا می دانید چه روندی طی شده تا BPM (Business Process Management) به عنوان یک تکنیکی خیلی مهم در سازمان‌ها استفاده میشود؟

مروری کنیم به اتفاقاتی که در دهه­های مختلف گذشته:

دهه ۱۹۶۰ تمرکز روی تولید بیشتر بوده و اگر خاطرتان باشد مثلا ایران خودرو رکورد تولید می­زد.

در دهه ۱۹7۰ تمرکز روی تولید ارزان بود.

در دهه1980 تمرکز روی کیفیت بود.

در دهه بعدی 1990 تمرکز روی تولید سریعتر بود.

و نهایتاً بعد از آن تمرکز روی تنوع بیشتر.

در همه این­ها ما یک وجه مشترکی داریم و آن وجه مشترک چه می­تواند باشد آن وجه مشترک همان چالش سازمان هاست یعنی تغییر سازمان­ها همیشه به یک چالشی به اسم تغییر مواجه هستند.

ما در دهه­ های مختلف کارهای مختلفی انجام داده ایم و تمرکز روی موضوعات مختلف بوده و همیشه با تغییر در محیط کسب و کارها یا بهتر است بگویم که با تغییر قوانین کسب و کارها مواجه بودیم.

اما این تغییر در قوانین کسب و کارها، کجای کسب و کار اثر خواهد گذاشت؟

اولین جایی که معمولاً اثر می پذیرد ساختار سازمانی است. یک واحدی اضافه و کم میشود یک نفری اضافه یا کم می­شود.

بعد از این که ساختار تغییر کرد چه کار می کنیم؟

باید بگویم این نقشی که به ساختار اضافه شده است چه کارهای انجام بدهد؟

پس از اینکه نقش تعریف کردیم آن را چه طور می­توانیم در کسب و کارجاری کنیم؟

جاری سازی براساس فرایندهای کسب و کار اتفاق می­افتد. فرایند در واقع تک تک کارهایی است که ما داریم انجام می‌دهیم بنابراین تغییر روی فرآیندهای سازمانی رخ می­دهد. پس می­توان گفت نیاز به یک روش و سیستمی داریم برای:

  1. تعریف
  2. پیاده‌سازی
  3. تحلیل و بهینه‌سازی فرآیندهای کسب و کار

این روش همان مدیریت فرایندهای کسب و کار است. این نکته را هم در نظر بگیرید که همه سازمان‌ها فرایند دارند چه از آن آگاه باشند چه نباشند.

اما داستان از چه قرار است که می­گویم برویم فرآیندها را شناسایی کنیم!

اصل داستان این است که ما هر فعالیت­ را که داریم انجام می­دهیم تو بستر یک فرآیند رخ می­دهد. اما فرایندهای خود را نمی شناسیم و بنابراین روی آ­ن­ها کنترلی نداریم.

اصلا یک کسب و کار تغییر می­کند که چه اتفاقی بیفتد؟

تغییر می­کنیم که سفر تعالی داشته باشیم. همه سازمان‌ها به دنبال این هستند که به یک تعالی برسند تعالی برای یک سازمان ممکن است سود باشد و برای سازمان وابسته ماموریت باشد ممکن است یک چیز دیگری باشد فرقی نمی­کند مهم این است که آن سازمان می‌خواهد متعالی شود.

برای سفر تعالی چهارتا قدم باید برداریم:

  1. قدم اول. مقصد یا هدف را مشخص کنید که همان اهداف استراتژیک کسب و کار است.
  2. قدم دوم. فضای سفر را مشخص ­کنید فضای سفر یعنی چی؟ همین محیط گفتیم که قوانین کسب و کار را شامل می شود قبلا بیان کردیم در دهه­های مختلف چه اتفاقی می­افتد. مقصد را تعیین کردیم، محیط هم شناختیم و حالا دو مورد دیگر نیاز داریم یکی وسیله سفر و سوخت سفر وسیله سفر؛ این دو چه می­توانند باشند؟
  3. قدم سوم. وسیله سفری که ما امروز استفاده می‌کنیم مدیریت فرآیندها است.
  4. قدم چهارم. در نهایت سوخت سفر است. سوخت سفر یعنی چه؟ یعنی باور مدیران و مشارکت کارکنانريال دوتا پارامتر خیلی کلیدی. این که خود مدیر باور داشته باشد مدیریت فرایندهای کسب و کار چه کمکی می­تواند کند و کارکنان مشارکت داشته باشند اگر مدیر باور نداشته باشد که اصلا کار شروع نمی­شود.

اما مدیریت فرآیندهای کسب و کار چه کمکی می کند؟

در درجه اول مدیریت فرایند به توسعه سیستم­های کیفیت کسب و کار کمک کند. به تصویر زیر نگاه کنید. برداشت شما از تصویر چیست؟

در این تصویر تعدادی بنا مشغول انجام کار هستند. اما رابطه این تصویر را با مدیریت فرایند چیست؟

0 تا100 مدیریت فرایندهای کسب و کار

دوستانی که پاسخ این را سوال می­دانند می توانند پاسخ را به ایمیل sa.dalirigmail.com ارسال کنند.  دوستانی که پاسه درست بدهند یک جلد کتاب نقشه راه مدیریت فرایندهای کسب و کار را به عنوان هدیه دریافت خواهند کرد.

 سوال: رابطه این تصویر با مدیریت فرایند چیست و چه معنا و مفهومی را دارد برای ما بیان می­کند:

ارسال پاسخ به ایمیل sa.daliri@gmail.com

عنوان ایمیل را جایزه سوال درج بفرمایید.

1.توسعه ارتباط افقی با مشتریان:

در فرایند چه اتفاقی می­افتد ما یک سری ورودی داریم و یک سری فعالیت که کار انجام می­دهند، فعالیت ارزش ایجاد می­کند که ما به یک خروجی برسیم.

رودی ما چیست؟ الزامات و نیازمندی‌های مشتری

خروجی ما چیست؟ نیازمندی­ها را تحت عنوان و محصول خدمت برآورده می‌کنیم.

توجه: مشتری گاهی برون سازمانی و گاهی درون سازمانی  است که همان واحد های سازمانی است.

پس فرایندمحوری کسب و کار را از آن حالت وظیفه­ای عمودی خارج می­کند کمک می کند شما الزامات مشتری را دریافت کنید و طبق یک روند انجام کار مشخص که بین واحدهای مختلف انجام میشود به خروجی برسید؛ به محصول برسید؛ به خدمت برسید و نیاز مشتری را برطرف کنید.

2.طراحی زنجیره ارزش سازی کسب و کار:

در چرخه مدیریت فرایند از معماری فرایند صحبت می شود. اولین قدم در معماری فرآیند این است کلان فرایندها را شناسایی و متعاقباً نقشه فرایند را بتوانیم طراحی کنیم.

نقشه فرایندی چیست؟  هر حوزه فعالیتی که ما داریم تحت حوزه های فرایندی(معمولاً بین ۱۰ تا ۱۵ حوزه می­شود) را شناسایی می­کنیم. مثلا حوزه منابع انسانی، حوزه مالی، حوزه مدیریتIT، حوزه ارائه محصولات و حوزه­های مختلف را شناسایی می‌کنیم بنابراین هیچ کاری نیست که ما انجام بدهیم و داخل یکی از این حوزه ها قرار نگیرید. حوزه های فرایندی، نقشه فرایندی ما را نشان می دهد. در واقع در یک تصویر و در یک صفحه کسب و کار مشخص می­شود. این حوزه خودش به دو طبقه تقسیم می­شود. یک طبقه فعالیت­های اصلی و عملیاتی کسب وکار است که همان زنجیره ارزش کسب و کار را نشان می دهند و یک طبقه هم فعالیت های مدیریتی و پشتیبان کسب وکار است.

حوزه فرایندهای اصلی آنهایی هستند که مستقیم برای ما ارزش ایجاد می‌کنند و حوزه پشتیبان ها هم در در حوزه فرایندی پشتیبان، ارزش غیرمستقیم دارند برای ما ایجاد می کنند که اگر نباشند فرایندهای حوزه اصلی وکار نمی‌توانند به جلو بروند.

پس ما یک Process Map نقشه فرآیند طراحی میکنیم و در نقشه فرایند قسمت بالا که حوزه فرایندهای اصلی کسب و کار را تشکیل میدهند و که ارزش سازنده مثل بازاریابی و فروش، عملیاتهای تولید و قسمت پایین حوزه فرایندهای پشتیبان کسب وکار هستند که موازی حوزه‌هایی هستند که ارزش ساز هستند و غیرمستقیم ارزش ایجاد می‌کند.

توجه کندی در ما اگر مدیریت مالی نداشته باشیم، مدیریت منابع انسانی نداشته باشیم، و … زنجیره ارزش ما هم کار انجام نمی‌دهد.

بنابراین مدیریت فرایند یکی از کمک­هایش این است که زنجیره ارزش کسب و کار را طراحی کنیم و با تعیین توالی و چگونه ارتباط بین آن ها، بهینه سازی ها را برای کسب و کارمان انجام بدیم.

3.دستیابی به اهداف کسب و کار

در تعریف فرایند گفته شد فرایند ورودی را می­گیرد، توالی انجام کار داردو هر فعالیت نسبت به فعالیت قبلی ارزشی را ایجاد می کند تا در نهایت ما را به خروجی می­رساند.

اما این خروجی­ها چیست؟ خروجی اهداف کسب و کار هستند. اهداف کلان سازمانی خرد می­شوند به اجزای کوچک­تر اهداف تقسیم می شوند که توسط فرایندهای محقق می شوند.

بنابراین هر کسب و کار ما را به یک نتیجه­ یا به یک هدف خاص می رساند فرایندها به ما کمک می­کنند به اهداف سازمانی برسیم

4.یکپارچه­ سازی

موضوع خیلی مهمی که در خصوص مدیریت فرایند وجود دارد رویکرد یکپارچه­اش است. برای یکپارچه سازی نیاز است ارتباط بین فرایندهایی که در طراحی معماری شناسایی شده اند را مشخص می کنیم.

یک روش استفاده از Interactive diagram است که در نرم­ افزارVisual Paradigm انجام می­دهیم و ورودی و خروجی تک تک فرآیندها به هم وصل می شوند و این فرآیند با آن فرایند چه ورودی میدهد خروجی این کجا دارد استفاده می­شود.

روش دوم استفاده می‌کنیم N2 charts است. N2 charts بحثی است که در مهندسی سیستم ها استفاده می شده و الان در مدیریت فرایند برای تعاملات فرایندی استفاده می­شود.

برای مطالعه بیشتر در این خصوص به سایر مقالات سایت مراجعه فرمایید.

N2 charts چیست؟ یک ماتریس است.

در آن ماتریس چه اتفاقی می­افتد؟ ما یک ماتریس ترسیم می‌کنیم که در قطر اصلی ماتریس اسم فرایند ما قرار می­گیرد پس یک ماتریس قطر اصلی دانه دانه فرآیندها را می­نویسیم اولین اقدامی که انجام می­دهیم می­گوییم آن فرایند بالایی با فرایندهای پایین چه ارتباطی دارد؟ یعنی سطر و ستون را با هم تلاقی می‌دهیم و بالای قطر اصلی ورودی هایی که به هم می­دهند را مشخص می­کنیم پایین قطر اصلی خروجی­هایی که به هم می­دهند و در سطح کلان وقتی ارتباط تمام فرایندهای مشخص شد، برای کل ماتریس یعنی کل تمام کسب و کار و خارج از ماتریس بالاسمت راست ورودی ها و پایین سمت چپ خروجی ها را مشخص میکنیم.

بنابراین یک گردش داریم ایجاد می­کنیم در کسب و کار تمام ورودی­ها و تمام خروجی­های هر فرایند مشخص می‌شود، ارتباط بین فرایندها هم مشخص می­شود و در نتیجه منجر می­شود به اینکه ما یک رویکرد یکپارچه داشته باشیم.

بنابراین برای رویکرد یکپارچه از دو ابزار استفاده می‌کنیم N2 charts و Interactive diagram

عملکرد سازمان وظیفه گرا چیست؟

به تصویر زیر نگاه کنید. اتفاقاً چند وقت پیش در یکی از خیابان های مورد جالبی را دیدم. یک خیابان را آسفالت کرده بودند در حالی که خودروی ۲۰۶ پارک شده بود و به همین دلیل زیر آن خوردرو206 همچنان بدون آسفالت بود. کل خیابان آسفالت شده بود اما زیر آن خودرو …؟!

این رویکرد چه چیزی را مشخص می کند. مثل همین تصویری که داریم مشاهده می­کنیم.

دوره مدیریت فرایندهای کسب و کار

به راننده گفته شده است. شما با این خوردور حرکت کنید تا نوار سفید کنار جاده انداخته شود. او  نیز حرکت کرده تا خط کشی خیابان انجام را دهد

دیگر عملکرد سازمان­های وظیفه گرا ما هم دقیقا همین طور است. هر کس کار خود را درست انجام داده است، وظیفه درست انجام شده اما برایند و در مجموع آن اتفاقی که باید می‌افتاد رخ نداده است!

در سازمان‌هایی ما که به صورت وظیفه گرا عمل می‌کند دقیقا رفتارشان چنین رفتاری است.

ارتباط فرآیند با استراتژی

ما استراتژی­ها را در سطح کلان مشخص می‌کنیم و عملیات‌ها را در پایین، میان کارکنان، میچینیم.  بین استراتژی و عملیات­ها همیشه یک گپی وجود دارد که فرایندها این گپ را پر می­کنند. فقط توجه کنید در سازمان‌هایی که مثلا از BSC استفاده می کنند ما باید شناسنامه فرایند را به آن سنجه‌های BSC گره زده و خیلی مهم است که وقتی برای فرایندها شناسنامه تهیه می‌کنیم شاخص‌های فرآیندی و را متناسب و همراستا با سنجه های BSC مشخص کنید و آن­ها را به هم دیگر گره بزنید

بنابراین فرآیندها و اهداف استراتژیک و در واقع استراتژی ها در سازمان­ها باید به هم متصل باشند.

دوره مدیریت فرایندهای کسب و کارفرایندها همسو با استراتژی باید باشد این هم سویی را در این جا شکل می­دهیم یک بار دیگری هم آن را چک می کنیم.

ماتریس استراتژی فرآیند. ماتریسی تهیه می­کنیم در این ماتریس اهداف استراتژیک و استراتژی ها بالا در ستون ها و فرایندها در سمت راست در سطرها قرار می گیرد سپس ارتباط آن­ها را با امتیازدهی مشخص می کنید. برای هر هدف ضریب وزنی در نظر می‌گیریم و به هر میران همسوی و اثرگذاری هر فرایند نسبت به هر هدف بین 1 تا ۵ امتیاز می‌دهیم. از مجموع ضریب وزنی برای هر فرایند، میزان اثرگذاری هر فرآیند روی استراتژی های سازمان در مجموع مشخص می­شود.

ممکن است فرایندی داشته باشیم که تاثیری روی اهداف استراتژیک نداشته باشد حذف شود

یا استراتژی ای داشته باشیم ولی فرایندی برای رسیدن به آن ایجاد نکرده باشیم. درهمین حال انتظار داریم که کار انجام شود. سپس باید فرایندی را برای تحقق آن طراحی کنیم.

ما می­دانیم که همیشه استراتژی‌ها و اغلب موارد خوب طراحی می­شوند اما اجرا نمی­شوند علت این گپی است که وجود دارد که با فرایندها می­توانیم این گپ را پر کنیم.

یکی دیگر از این ویژگی­های فرایندها که کمک می­کند اهداف استراتژی مشخص شود اندازه گیری کارایی و اثربخشی است. حتما می­دانید کارآیی و اثربخشی چیست می­گویم مصرف درست منابع تو این مسیری که ما تعریف کردیم یعنی در فرآیندی که ما تعریف کردیم آیا درست از منابع استفاده کنیم (کارایی) و اثربخشی میزان تحقق اهداف است

حواسمان باشد که:

  1. فرایندها به اهداف و استراتژی ها متصل شوند
  2. فرایندها به ارزش‌های مشتری متصل باشد

مدیریت فرآیندهای کسب و کار دیگر چه کمکی به کسب و کار می کند؟

گفتیم که ورودی فرایند ،الزامات و نیازمندی‌های مشتری پس به ارزش­های مشتری متصل می شود

فرایند باید ایجاد ارزش افزوده کند. در واقع هر فعالیت فرایند نسبت به فعالیت قبلی یک ارزش را باید ایجاد کند

ایجاد امکان ردگیری و اندازه‌گیری. در قابلیت ردیابی جزء ویژگی­های bpms ها است که به ما کمک کند در لحظه بدانیم چه کاری را، چه موقع، کجا می­خواهیم انجام بدهیم و شاخص­ها که در ادامه به ما کمک می­کنند اندازه گیری داشته باشیم و در نهایت هم راستایی در کسب و کار است.

سوال:

آیا نرم افزاری وجود دارد که تمام مراحل اشاره شده را به صورت یکپارچه پوشش بدهد؟

ما برای استقرار مدیریت فرایندها از دو ابزار استفاده می‌کنیم:

  1. یک نرم افزار به عنوان ابزاری برای تحلیل و مستند سازی فرایند به این ابزارها در کل می­گوییم Case Tools. که در فاز های مدیریت فرایند، شناسایی فرایند(معماری فرایند)، استخراج فرآیند، تحلیل فرآیند و طراحی وضع مطلوب را پوشش می دهد
  2. بعد از این گام وارد فاز پیاده‌سازی می شود که bpms اینجا استفاده می‌شود.

پس در چرخه مدیریت فرایند ما از دو ابزار استفاده می‌کنیم یک ابزار برای تحلیل و مستند سازی به اسم Case Tools استفاده می‌کنیم که Visual Paradigm است.

نرم افزار Visual Paradigm نرم‌افزاری است که رایگان می توانید استفاده کنید و نرم افزار خوب و جامع و ارزشمندی است و شما می­توانید کامل مستند سازی کنید. نقشه فرایندی را به فرایند متصل کنید و چارت سازمانی به فرآیند وصل کنید، گزارش‌های تحلیلی به شما می­دهد، ماتریس ها را به شما میدهد، شبیه سازی میدهد و …

بعد از اینکه این کار را انجام دادیم فرآیندهای که قابلیت پیاده سازی دارند را می­بریم تو bpms. در ادامه در مورد انواع bpms صحبت می‌کنیم ما چه bpms در ایران داریم و می‌توان از آن­ها استفاده کنیم.

تا اینجای مقاله ما در مورد این صحبت کردیم که فرایند چیست و چه کمکی به ما می­کند و مدیریت فرایند چیست و …

این موارد را کنار بگذاریم می­خواهم چند آمار به شما بدهم که دنیا چه خبره! به هر حال غیر از این نیست برای توسعه و رشد ما به عنوان  الگوبرداری به شرکت های اروپایی و امریکانی نیز نگاه می کنیم تا بدانیم  چه خبره و بتوانیم از آن­ها استفاده کنیم.

  • 97% سازمان­های اروپایی باور دارند که bpn برای آن­ها لازم است.
  • 96% سازمان­ها آمریکایی به نحوی با این موضوع درگیر هستند.
  • بر اساس گزارش گارتنر اولویت شماره یک مدیران عامل دنیا الان بحث فرایند محوری است.

این موضوع به ما تذکر می‌دهد دنیا چه خبر به چه سمت رفتند و ما از آن استفاده می­کنیم

یک جمع بندی در این قسمت می کنم و  در ادامه گام های استقرار مدیریت فرایند را شرح خواهم داد. ما در این جا درباره این صحبت کردیم که اصلاً چرا باید به سمت مدیریت فرایند برویم، مدیریت فرآیند چه کمکی به ما می­تواند کند، چه انتظاراتی باید داشته باشیم، فرایند چیست و فرایند چه­طور به استراتژی متصل می­شود و …

در  کتاب نقشه راه مدیریت فرایندهای کسب و  کار به طورکامل شرح داده شده است. در یک بخشی از کتاب تمام Methodology مختلف و مطرح دنیا تشریح شده و سپس  با انتخاب نزدیک­ترین Methodology به ما که Fundamental Business Process Management  است به شرح موضوع پرداخته شده است.

همچنین پیشنهاد می کنم کتاب مدیریت فرایند برای مدیران را نیز  مطالعه بفرمایید این کتاب تنهای کتابی است که در آن هم یکی و دو مورد case stady داخلی یعنی ایرانی مطرح شده است.

گام­های پیشنهادی و در واقع بومی مورد استقاده برای استقرار مدیریت فرایندهای کسب و کار خیلی نزدیک است به مدل Fundamental Business Process Management.

در این مدل بومی گام­ها چه طور در نظر گرفته شده اند:

1.متقاعد سازی و آماده سازی. از این صحبت می‌کنیم که جایگاهی برای خودمان و مدیریت فرایند در سازمان در ابتدا باید ایجاد کنیم. باید بدانیم تکنیک­های متقاعدسازی چه هستند و چه طور می­توانیم مدیران را قانع کنیم و یک موضوع خیلی مهمی که اینجا اتفاق می­افتد انتخاب ابزار است.

در چرخه مدیریت فرایند از دو ابزار استفاده می شود. یکی Case Tools برای مدلسازی و تحلیل فرایند و دیگیری BPMS برای مکانیزه کردن فرایند.

انتخاب ابزار Case Toolsتقریباً مشخص است. پیشنهاد می شود برای مدلسازی و تحلیل فرایند Visual Paradigm انتخاب میکنیم.

اما یه سوال: چرا BPMS را همین اول انتخاب می­کنیم؟

به خاطر این که قابلیت­هایی  که BPMS دارد به ما کمک می‌کند که مدلسازی را کامل داشته باشیم  و نیاز به دوباره کاری نباشد. اینکه در قابلیت‌های BPMS چه notationهایی را ساپورت می شود؟ چه ویژگی هایی وجود دارد تا منجر به این شود که ما مدلسازی را طوری انجام دهیم که خوراک مناسب برای تغذیه در bpmsفراهم شود.

توجه کنید که مدلی را که در   Visual Paradigm ترسیم میکنیم یک بار دیگر در BPMS ترسیم کنیم. اگر مدل متناسب با همان bpms ترسیم شده نباشد مجبور می شویم که یک بار دیگر هم مصاحبه داشته باشیم!

در گام بعدی قاب بندی و شناسایی فرایند دوتا گام کلیدی برمی‌داریم یک معماری فرآیند سازمان را طراحی می کنیم و دیگری مدلسازی وضع موجود فرایندها با استاندارد BPMN  است.

معماری فرآیند سازمان: همانطور که در سازمان‌ها از نظر ساختار سازمانی سلسله مراتب عمودی داریم در فرایندها هم سلسله مراتب داریم (حوزه های فرایندی، گروه های فرایندی، فرآیندها و بعد از آن خود فعالیت های که در مدل فرایند ترسیم می شود)

برای ترسیم مدل فرایند نیاز داریم به یک زیان مشترک و در واقع استاندارد است که مفاهیم را برای همه یکسان کند و زبان مشترک همه باشد. آن استاندارد BPMN است.

بنابراین نیاز است با استاندارد BPMN آشنا باشید. در سال 2015-2016 استاندارد دیگری ارائه شده که dmn نام دارد. این دو استاندارد مکمل هم هستند.

dmn  در واقع استانداردی برای مدلسازی تصمیم گیری های است.

تا اینجا آماده سازی سازمان (انتخاب ابزار bpms، آموزش، تشکیل کمیته ها، فرهنگ سازی و …) را انجام دادیم و سپس وارد فاز قاب‌بندی و شناسایی (طراحی معماری فرایند و مدلسازی وضع موجود فرایندها با استاندارد BPMN در نرم افزار ویژوال پارادایم) شدیم. حال نوبت یه اندازه­ گیری وضع موجود می رسد.

برای این منظور باید برای هر فرایند یک شناسنامه تدوین کنیم. در شناسنامه طراحی شاخص انجام بدهیم. با کمک طراحی شاخص می­دانید که می توان فرایندها را اندازه‌گیری نمود و در گام بعدی شکاف وضع مطلوب را مشخص می‌کنیم.

در شناسنامه علاوه بر طراحی شاخص به تجلیل دینفعان، شناسایی ورودی و خروجی و فعالیتها بر اساس مدل SIPOC، شناسایی ریسک، آسیب شناسایی، شناسای منابع مورد نیاز فرایند و … پرداخته می شود.

تحلیل. دو نوع تحلیل، تحلیل­های کمی و تحلیل­های کیفی وجود دارد. در نرم افزار Visual Paradigm که مستندسازی را انجام می‌دهیم می توانیم برخی تحلیل­ها را انجام دهیم مثلا Matrix diagram.

Matrix diagram مشخص می‌کند که نقش های سازمانی ما چه کارهایی انجام می دهند؟ هرکدام چه کارهایی انجام میدهند؟ نقاط تصمیم گیری ما کجا است؟یا شبیه سازی انجام می­دهیم در شبیه سازی چه اتفاقی می­افتد؟  cost-time را محاسبه می­کند و در فرایند در هر فعالیت می­بینیم که چه قدر زمان می­برد؟ چه قدر هزینه می­برد؟ و همچنین کل فرایند را چه میزان هزینه و زمان نیاز دارد؟

تک تک فعالیت­ها را با هم مقایسه می­کند. در فرایند ما یک نوتیشنی داریم به نام Gateway که مسیرهای مختلفی یعنی سناریوهای مختلفی در فرایند ایجاد می کند. در واقع وقتی فرایند را از یک جا شروع می­کنیم و می­خواهیم به انتها برسیم چند مسیر برای انجام داریم. هر کدام از این مسیرها یک سناریو نامیده می­شود.

نرم افزار ویژوال پاردایم سناریوهای مختلف انجام کار را با هم دیگر مقایسه می­کند و می­گوید کدام سناریو برای ما بهترین سناریو است.

بعد از این فاز در چرخه مدیریت فرآیندهای کسب و کار نوبت بهبود، اجرا و پیاده سازی و ارزیابی و پایش است.

مدیریت فرآیندهای کسب و کار

حال این چارچوب بومی شده فاندیمنتال در مدیریت فرآیندهای کسب و کار را با چارچوب کتاب نقشه راه مدیریت فرایندهای کسب و کار مقایسه کنیم:

مدیریت فرایندهای کسب و کارگام اولمتقاعدسازی و آماده‌سازی بود گفتیم که جایگاه سازی می‌کنیم، که تکنیک­های متقاعدسازی را آشنا می­شویم، ابزار BPMS را اینجا انتخاب می کنیم معمولا سازمان­ها در این مرحله دو کمیته تشکیل می­دهند یکی کمیته راهبری است و یکی هم کمیته اجرایی.

کمیته راهبری نقش سیاستگذاری و تصمیم گیری را دارد و کمیته اجرایی هم مثلا نمایندگان هر واحد کمک کند مصاحبه ها انجام شود.

بعد از آن قاب­ بندی و شناسنامه فرآیند را داشتیم که گفتیم معماری فرآیند و استخراج فرایندهای وضع موجود اینجا مشخص می‌شود.

در فاز بعدی اندازه گیری وضع موجود داریم که بحث طراحی شاخص‌ها خواهد بود.

سپس بهبود و اجرا را خواهیم داشت که تجلیل فرایند و بکارگیری BPMSهاست و بعد از آن هم ارزیابی و بهبود مستمر را خواهیم داشت.


برای یادگیری Visual Paradigm ای بوک فارسی و رایگان یادگیری فوری Visual Paradigm برای شما عزیزان آماده شده است.

ویژوال پاردایم


ما چارچوب نقشه راه را دیدیم کتاب نقشه مدیریت فرایند هم بر این اساس است و این چارچوب فرایند خیلی نزدیگ به  Fundamentals است

Fundamental Business Process Management با این تفاوت که این فاز آماده­سازی را خودمان اضافه کردیم بهش و همچنین دسته بندی فرایندها در فاز تحلیل که مستقیم وارد فاز پیاده سازی می شود.

چرا از فاز  تحلیل فرآیندها، مستقیم پیاده سازی وصل کردیم؟

نکته­ای که در این خصوص وجود دارد این است که وقتی ما فرایندها را تحلیل می­کنیم فرایندهای ما سه دسته می­شوند:

  1. حفظ و پیاده سازی است و این فرایندها هیچ مشکلی ندارد و می­توانیم آنها را مکانیزه کنیم. این را باید بدانیم که اگر فرایند ناکارآمد باشد وقتی مکانیزه کنیم چه اتفاقی می­افتد؟! ناکارآمدیش چندبرابر می­شود چون قرار است با مکانیزاسیون کارها را راحت­تر و سریع­تر انجام دهید. بنابراین زیان بیشتری دارید و خیلی از سازمان­ها به این ترتیب عمل می کنند که می­آیند مدلسازی می­کنند و می­برند در BPMS بعد می­گویند که BPMS کارآمد نبود ما بیشتر آسیب دیدیم تازه تحلیل را آن وسط انجام ندادیم.
  2. ممکن است فرایندها بهبودهای جزئی نیاز داشته باشد BPI
  3. یا ممکن است که به بهبود اساسی نیاز داشته باشد BPR

در ادامه می خواهیم هر یک از گام­ها را با جزئیات بیشتر با همدیگر مرور کنیم گفتم گام اول آماده سازی و متقاعدسازی است ما باید در این جا یک سری تکنیک­های آماده سازی را بدانیم از چه نظر؟

یک جایگاه مدیریتی از فرایند را در سازمان ایجاد کنیم.

وقتی هیچ خبری در سازمان نیست نمی­توانیم سریع مدیریت فرایند استقرار دهیم و همه هم استقبال کنند و قطعا با مقاومت های زیادی مواجه هستیم

دوم قبل از این که جایگاه برای مدیریت فرایند ایجاد کنیم باید برای خودمان ایجاد کنیم یعنی ما این مقبولیت را در سازمان داشته باشیم که از یک موضوعی مثل مدیریت فرایند یا هر تکنیک دیگر بتوانیم صحبت کنیم این مقبولیت را باید ایجاد کنیم حالا دردوره آنلاین ۰ تا ۱۰۰ مدیریت فرایند ما این5تکنیک جایگاه سازی را می­گویم و دوم متقاعدسازی است و می­خواهیم سازمان و کارکنان و مدیران و سازمان و همراه کنیم متقاعد کنیم و ده تا تکنیک متقاعد سازی دارد

مثلا یکی قانون پل طلایی است در قانون پل طلایی چه اتفاقی می‌افتد؟

برای سازمان ها، مدیریت فرایند ما یک پروژه مستمر و زمان‌بر است و سازمان و مدیران سازمان این قدر حوصله ندارد که پنج و شش ماه صبر کنم تا شما به دستاوردی برسید بنابراین ما باید یک دستاورد کوتاه ایجاد کنیم ما معمولا در پروژه­های مدیریت فرایندمان در کمتر از دو ماه یک خروجی ایجاد می­کند خروجی ملموس برای سازمان باید نگاه کنیم سازمان در کجا دغدغه دارد؛ از همان جا شروع به کار کردن کنیم.

در ادامه بعد از این که معماری فرایند را گفتم می­گویم چه طور ما فرایندهامون را اولویت بندی کنیم که آن نقطه دغدغه در سازمان درست شناسایی کنیم و نه بر اساس سلیقه و احساس.

مفاهیم و چرایی فرایند مدیریت را باید در سازمان جا دهیم گاهی ممکنه لازم باشد طراحی پوستر کنیم و مسابقه طراحی کنیم و مواردی از این دست داشته باشیم و باید نسیت به استراتژی سازمان شناخت داشته باشیم متدولوژی را بشناسیم و انتخاب کنیم.

همه موارد انجام شد دو مورد دیگر باید داشته باشیم ما یک چیزی که سازمان را متعهد کند تا با ما همراه باشد و پروژه را تا انتها پیش برده و به یرانجام برسانیم،

مدیریت فرایند یک پروژه نیست که یک بار انجام شود اما برای اولین بار که شروع به استقرار آن می کنیم لازم است منشور پروژه آماده ‌کنیم.

در منشور پروژه چه می­گویم؟

مفروضاتمان برای انجام این کار چیست؟ محدودیت­هامون چیست؟ منابع ما چیست؟ چه اختیاراتی داریم؟ – این خیلی مهم است که اختیارتمان را مشخص کنیم برای انجام این کار خیلی وقت­ها است که این کار را انجام می‌دهم بعد به تصمیم برید و فرد تصمیم نمی­تواند بگیرد یک بالا دست باید تصمیم بگیرد و کل کار ممکن است قفل شود و زیرسوال برود و هر اتفاق دیگری رخ دهد پس لازم است منشور پروژه به عنوان ضمانتی برای استقرار مدیریت فرایندهای کسب و کار تدوین گردد.

یک موضوع مهم دیگر که خیلی صحبت کردیم و خیلی مهم است، انتخاب ابزار  می باشد. ابزار BPMS را همینجا و در همین فاز انتخاب کنیم.

چون ابزار پیاده سازی یعنی نرم افزار BPMS بر نحوه و سبک مدلسازی کاملاً تاثیر می­گذارد و از سوی دیگر خو خرید نرم افزار BPMS یک پروسه زمان‌بر است.

ابزار انتخاب کرده می­دانیم چه می­خواهد اما تا خریدن زمان بر است این جا باید مدیریت زمان هم انجام می‌دهیم.

پس در فاز متقاعد سازی و آماده سازی:

  • جایگاه سازی می‌کنیم.
  • متقاعد سازی انجام می‌دهیم.
  • ارتباط با استراتژی مشخص می کنیم.
  • روش اجرایی و متدولوژی را انتخاب می کنیم.
  • منشور پروژه می­نویسیم.
  • انتخاب ابزار می‌کند.
  • دو کمیته هم می­توانیم تشکیل دهیم. کمیته اجرایی که نمایندگان واحدهای سازمان هستند و کمیته راهبری است که سیاستگذاری و تصمیم را انجام می‌داد.
  • برنامه زمانبندی استقرار را تدوین می کنیم.

فاز بعدی در مدیریت فرآیندهای کسب و کار ، قاب‌بندی و شناسایی فرایند است.

در این فاز ما با تکنیک های مصاحبه و سوالاتی که توصیه می­شود آشنا شویم می خواهیم برویم سراغ خود طراحی معماری فرایند و بعد مدلسازی فرآیندها که برای آن باید یک سری جلسات مصاحبه باید بگذاریم. این جلسات را به این ترتیب می‌رویم جلو.

اولین جلسه مصاحبه برای اینکه ما محدوده کلی دستمان بیاد و  Process Map سازمان را طراحی کنیم این جلسه را با کی می­گذاریم؟

با مدیران ارشد سازمان یعنی با مدیر عامل و مدیرانی که مستقیم زیر نظر مدیرعامل هستند تا فقط Process Map  را در بیاوریم.

بعد می­خواهیم بیایم بگویم که لیست فرایندی ما چیست؟ این جلسه را با کی برگزار کنیم تا لیست فرایندی را شناسایی کنیم؟

با سطوح پایین تر یعنی مدیران میانی و کارشناسان خبره که البته این­ها بسته به اندازه سازمانی ممکن است که متفاوت باشد.

به هرحال پس یک سطح پایین­تر می­رویم. ما داریم تو این مرحله چه کار می­کنیم ؟

در واقع معماری فرایند را طراحی می کنیم.

معماری فرایند چیست؟

معماری فرایند سلسله مراتب فرایند فرایندهای ما یعنی سطوح فرایند را تشکیل می دهد یعنی:

حوزه‌های فرآیندی یا همان کلان فرایندها، گروه های فرایندی و فرآیندها

این سه تا سطح را مشخص می‌کنیم تا معماری فرایند را طراحی کرده باشیم.

هر حوزه ممکن از یک یا چند گروه فرایند تشکیل شده باشد بعد از آن در یک سطح پایین تر در گروه‌های فرایندی، فرآیندها را داریم.

هر گروه فرایند ممکن است از یک یا چند فرایند تشکیل شده باشد.

در  مصاحبه با مدیران ارشد حوزه­ها را مشخص می­کنیم و Process Map  در می­آید یک لایه پایین­تر می­خواهیم برویم مدیران میانی، فرایندها را مشخص می کنیم و با دسته بندی فرایندها گروه را به دست می آوریم. در واقع همزمان از رویکرد بالا به پایین و پایین به بالا استفاده خواهیم کرد.

در نهایت ما به یک لیستی از فرایندها خواهیم رسید که با مصاحبه به دست آمده است.

حالا لیست فرایندها را باید چه کار کنیم؟ همه فرایندها را با هم اجرا کنیم و تو چرخه مدیرتی فرایند پیش ببریم؟

خیر، دست بگذارید آنجایی که سازمان دغدغه دارد .

گفتم قانون پل طلایی استفاده کنیم. یکی از تکنیک‌های متقاعدسازی.

در این مرحله قرار است چه اتفاقی بیفتد؟

نیاز داریم یک سری شاخص برای اولویت بندی و انتهاب فرایندداشته باشیم. ما براساس چند تا شاخص به فرآیندها نمره میدیم، امتیاز می دهیم مثلاً میزان اثرگذاری بر اهداف کلیدی سازمان، قابلیت مکانیزاسیون، قابلیت تغییر، میزان ناکارآمدی فرایند (هرچه ناکارآمد تر باشد اوضاع او وخیم­تر است زودتر باید برویم سر وقت آن) و 4و5تا شاخص این شکلی داریم که از او استفاده می‌کنیم که فراخور خود سازمان ممکن است که تعدادش کم یا زیاد شود.

به عنوان نمونه شاخص تکرارپذیری مثلا مناقصات که سال تا سال ممکن است که فقط یک بار استفاده شود یا حتی در بعضی سازمان­ها دو سال یک بار و در مقابل فرایندی مثل خرید. قطعاً اولویتشان باید متفاوت باشد.

تا اینجا امتیازدهی می­کنیم  و بعد محاسبه مجموع ضریب وزنی آن ها می­رسیم به یک سری عدد و اولویت. با مرتب کردن آن (sort) می توانیم مشاهده کنیم به ترتیب از کدوم فرایند باید شروع کنیم.

پس نقطه شروع ما مشخص شد. مصاحبه کردیم و معماری را در آوردیم  اولویت‌بندی انجام دادیم و نقطه شروع را مشخص کردیم، حالا باید برویم دنبال استخراج فرایند.

برای استخراج فرآیند باید استاندارد داشته باشیم:استاندارد BPMN

استاندارد BPMN چیست؟

برای اینکه دیاگرام­هایی که ما ترسیم می‌کنیم برای همه قابل فهم باشه، همه یک برداشت کنند، ابهام وجود نداشته باشد، چالش وجود نداشته باشد و وقتی راجع به آن صحبت می‌کنیم نباید فکرهای مختلف برداشت های مختلفی داشته باشم نیاز است که یک زبان داشته باشیم آن زبان مشترک اسمش BPMN  است. استانداردی است که در اغلب سازمان های دنیا استفاده می‌کنند و در ایران تقریباً همه از این استاندارد استفاده می کنند.

میدونید یک کارشناسی که BPMN می­داند در خارج از ایران بیشتر از 70 هزار دلار سالانه درآمد خواهد داشت!

یا اینکه مدیر پروژه مدیریت فرایند، معمولا بین 120 تا 150 هزار دلار در سال می‌تواند درآمد داشته باشد!


برای آشنایی کامل با علائم استاندارد BPMN می توانید ای بوک رایگان BPMN به زبان ساده را از اینجا دانلود کنید:

استاندارد BPMN


خوب حالا میخواهیم دیاگرام فرایند را بر اساس استاندارد BPMN ترسیم کنیم. تو چی و با چه ابزاری این کار را کنیم؟

نرم افزار Visual Paradigm بهترین انتخاب برای ماست. این نرم فازار نیازهای ما در مدیریت فرآیندهای کسب و کار تا حد خوبی پوشش می دهد.


برای یادگیری Visual Paradigm کتابی فارسی آموزش کاربردی Visual Paradigm برای شما عزیزان آماده شده است.

آموزش کاربردی Visual Paradigm


راستی یه سوال برای این که این استخراج را انجام دهیم اطلاعات باید از کجا بگیریم؟

اطلاعات را باید از کارشناس خبره بگیریم. مصاحبه ما در پایین­ترین سطح است فعالیت­های انجام کار را دارید از طریق پرسشگری از خبره به دست میارید.

مثلا می پرسید که کار چه جوری شروع می­شود؟

و وقتی شروع شد کار بعدی/ قبلی چیست؟

چه کسی انجام میدهد؟

چه زمانی انجام میدهد؟

چطوری انجام می­دهد؟

ما در انتها وقتی جلسه مصاحبه تمام می­شود می­گویم همان موقع دیاگرام فرایندی نمونه را بکشید.

نیایم اطلاعات را جمع کنیم یا رکورد کردیم گوش کنیم دوباره ترسیم کنیم حالا آیا این بود نه بگویم دوباره توضیح بده دوباره بریم دوباره برگردیم و هفت الی هشت دفعه باید این کار را انجام دهیم اگر همان روز مصاحبه که دارید انجام بدید و فرایند را مدلسازی کنید حالا یا روی کاغذ یا در Visual Paradigm؛ به هر طریقی که می­توانید و همان را نشان دهید هر اطلاعاتی که نیاز داشته باشید هر اطلاعاتی که لازم داشته باشید همانجا می تونید دریافت کنید.

به این ترتیب بعد از یک جلسه مصاحبه شما نهایتا یک بار اصلاح نیاز دارید بعد از یک بار اصلاح تایید را می­گیرید و اصلاح را می­توانید ببرید وارد فاز بعدیش کنید.

توجه کنید که تا صاحب فرایند، دیاگرام فرایند را تایید نکرده؛ بهتره فازهای مدیریت فرایند را ادامه جریان ندهید.

یادمون باشه یه سری سوالات را از جنس آسیب شناسی بپرسیم که بعداً تو شناسنامه فرایند از اونها استفاده خواهیم کرد.

یک نکته راجع به این موضوع وجود دارد هیچ کس به اندازه آن فرد خبری که دارد فرایند را توضیح میدهد که آن فرد خبره یک سال دو سال سه سال دارد کار را انجام می­دهد نسیت به مشکلات و  آسیبهای فرایند آگاه نیست.

و نکته بعدی اینکه کارشناس مدلساز باید به اندازه آن صاحب فرایند به فرایند مسلط شود.

و یک نکته تیپ دیگر سوالاتی که از آن­ها می­پرسیم:

دوم، سوالاتی از جنس آسیب‌شناسی و سوالاتی از جنس راهکار

و سوم سوالاتی از جنس مشخص کردن ارتباطات فرآیندی

که این کار را دیگر که انجام دادیم این فاز ما تمام می­شود ما الان در قاب‌بندی و  شناسایی فرایند بودیم. در این فاز معماری فرایند طراحی شد و دیاگرامای فرایند وضع موجود استخراج شد.

با آماده سازی صحبت کردیم قاب بندی و شناسایی صحبت کردیم گام بعدی چه می­تواند باشد؟

فاز بعدی اندازه ­گیری وضع موجود در چرخه مدیریت فرآیندهای کسب و کار است.

اما قبل از این که بریم تو اندازه گیری وزن موجود می­خواهیم یک نکته را یادآور شوم.

ببینید، سازمان­های ما سازمان­های این طور نیستند که برای اولین بار یک فعالیتی را دارند در دنیا انجام می­دهند سازمان­های دیگری بودند که این کار را انجام دادند ما در معماری فرایند آمدیم چه کار کردیم؟ سطوح فرایندی که شامل حوزه و گروه و فرایندها بود را مشخص کردیم.

در حوزه­ها گفتیم باید دو تا طبقه مشخص کنید که فرآیندهای عملیاتی و فرایند های مدیریتی و پشتیبانی بودند اما چه­ طور بفهمیم که آن همانی است که باید باشد؟ یعنی کارمون را درست انجام دادیم؟

یک سری الگوهای مرجع داریم می­گویم Model  reference.

از این الگوهای مرجع برای تطبیق و افزایش کیفت کارمون می تونیم استفاده ‌کنیم. یکی از این الگوهای مرجع که اغلب در سازمان­ها استفاده می­شود APQC است. APQC پاسخگوی نیازهای سازمان های ما هستند که  هر چه می‌خواهید در آن وجود دارد و اطلاعات خوبی هم در خصوص آن وجود دارد هم به فارسی هم به انگلیسی است و یک کتابی هم نوشته شده است که در واقع بحث فرایندها را نام برده و یک توضیح مختصری راجع به آن داده کاملاً تمام فرایندها داخل آن است و الگوهای برای توسعه کسب و کار مبتنی بر AQC

ما برای معماری فرایند هم از AQC استفاده می‌کنیم مطابقت می‌دهیم لیست فرایندهای خود را پیدا کردیم فرایندهایی که سازمان وجود دارد هم لیست کردیم اینجا چه فرآیندی می‌بینیم که در سازمان نیست گپ  مشخص می­شود اینجا چی داریم که طرف وجود ندارد اضافه­ها مشخص می­شود یک تحلیل می­کنیم که آیا اضافه است یا بومی که ما داریم استفاده می­کنیم یا گپ داریم لازم است که استفاده ‌کنیم و یا لازم نیست یک تحلیل می­کنیم و این به ما کمک می‌کند که ما خیلی سریع تر بتوانیم بهینه سازی معماری فرایند را انجام بدهیم.

برای اندازه گیری وضع موجود باید شناسنامه فرآیند بنویسیم. ما شناسنامه فرایندهایی مختلف داریم ولی آن کلیدترین اطلاعات را که باید در شناسنامه باشد را خدمتتان عرض می­کنم.

یک سری از اطلاعات عمومی است که می­گویم فرآیند چیست؟ صاحب فرآیند کیست؟ هدف از فرایند چیست؟ سلسه مراتب برای این فرایند چیست؟ کد فرآیند چیست؟ کد فرایند وقتی صحبت میکنیم شما باید در دستورالعمل کدگذاریتان یک روشی برای کدگزاری طرح­ها ایجاد کنید اضافه کنید و اگر ندارید از روش پیکربندی فرایند ها که به پیوست کتاب نقشه راه مدیریت فرایندهای کسب و کار است می توانید استفاده کنید.

بعد می­آیم پایین‌تر ذینفعان فرایند کیست؟ از این فرایند کی ذینفع است؟ ذینفعان را تحلیل می­کنیم، انتظارات آن ذینفعان و نیازمندی‌های آن را مشخص می‌کنیم.

یک گام پایین‌تر یک مدلی داریم به اسم SIPOC که ورودی و خروجی­ها را مشخص میکند. ما در شناسنامه از مدل SIPOC استفاده می‌کنیم.

ورودی فرآیند چیست و منبع آن چیست؟ منبع آن ممکن است فرایند باشد یا یک منبع بیرونی. این فرایند چه فعالیت­های دارد که برای م یتوانیم از IDEF استفاده می­کنیم.

در واقع SIPOC و IDEF تلفیق می­شوند.

خروجی فرایند چیست مشتریان خروجی‌ها کی است؟

پس شد ورودی کیست و از چه منبعی دارد این ورودی را به ما می­دهد؟ چه فعالیت هایی دارد؟ خروجی فرایند چیست مشتری این خروجی کیست؟


تمامی فرمتهای لازم و مورد استفاده در استقرار مدیریت فرایندهای کسب و کار در طی دوره در اختیار شرکت کنندگان قرار می گیرد.

برای شرکت در دوره آموزشی کامل مدیریت فرایندهای کسب و کار اینجا کلیک کنید.

 

دوره مدیریت فرایند


یک گام می­آیم پایین­تر شاخص ها را هم می­نویسیم وقتی می­خواهیم شاخص را طراحی کنیم به سه اطلاعات توجه می کنید

  1. هزینه
  2. زمان
  3. کیفیت

روی این­ها خیلی تمرکز کنید. این نکته را هم بگم خیلی وقت­ها می­گویم هزینه، زمان، کیفیت؛ دوستان شاخص می­نویسند مدت زمان اجرای فرایند! شاخص باید به ما اطلاعات کلیدی دهد که ما گلوگاه ها را شناسایی کنیم.

به جای آن بهتر است یه بخش مشخصی از فرایند را اندازه گیری کنیم و آن را بهبود دهیم.

پس هزینه­ های فرایند را مشخص می­کنیم، زمان­هایش را مشخص می­کنیم و کیفیت­ها.

کیفیت چه نوع تیپ شاخصی دارد شاخص­هایی که کیفیت دارد از این جنس است نرخ نسبت دوتا چیز است. نسب دو فعالیت که خروجی ایجاد می­کند، تصمیمات تایید و ردها، نسبت تعداد درخواست­ها و … این­ها کیفیت فرایند را می­سنجد.

در کل با این شاخص­ها سعی می­کنیم کارایی و اثربخشی فرایند را مشخص کنیم. طراحی شاخص می کنید یک نکته­ای را توجه داشته باشید چه جوری این شاخص باید اندازه گیری شود یعنی منابع اطلاعاتی را مشخص می‌کنیم و در فرمت­هایی که استفاده می‌کنیم یعنی جداول شناسنامه فرایند به صورت کامل ثبت شود.

دوستانی که دوره آنلاین شرکت می‌کنند همه فرمت های مورد هم برای طراحی معماری فرایند و شناسنامه بهبود و … را دریافت خواهند کرد.

در جدول شناسنامه آمدیم گفتیم که این شاخص نوع­اش چیست؟ کارایی و اثربخشی، معیار پذیرشش چیست و از کجا قرار است داده بخوانیم؟ چه جوری اندازه گیری کنیم؟ کی ناظر باشد؟ کدام هدف را می­خواهد پوشش دهد؟ و …

یک گام می­آیم پایین­تر ریسک فرایندی است. یکی از آنالیزهایی که روی فرایند انجام بدیم ریسک فرایندی است که می­گویم ریسک این فرایند چیست؟ احتمال وقوع­اش چیست؟ و چه پیامدی برای سازمان ما می­تواند داشته باشد؟

این طوری می­شود اندازه گیری وضع موجود سازمان را انجام داد.

متقاعدسازی و آماده سازی گام اول ما است. قاب بندی و شناسایی (طراحی معماری فرایند و مدل سازی فرایندهای موجود) گام دوم بود و گام سوم شناسنامه ها برای  اندازه گیری وزن موجود و حالا در گام چهارم می­خواهیم برویم سراغ چی؟

تحلیل شکاف و طراحی فرایندهای وضع مطلوب در چرخه مدیریت فرآیندهای کسب و کار

در این تحلیل ما کلا دو دسنه تحلیل داریم کمی و کیفی معمولا تحلیل کمی را در سازمان انجام نمی­دهیم چون دادده ای در دستری نداریم!

تحلیل کیفی

در تحلیل کیفی دو تکنیک خیلی استفاده می­شود:

  1. RCA تحلیل ریشه­ای خطا
  2. تحلیل ارزش افزوده

باز روش­های مختلفی داریم ما اما اصل داستان RCA این است وقتی یک مشکلی می­بینید به ظاهر آن نگاه نکنید

بدونیم ریشه مشکل چیست ریشه را پیدا کند و بعدا راهکار بدهیم. برای این کار می تونیم:

5بار چرا را بپرسیم. 5WHY

یا استخوان ماهی

یا تکنیک های NELMS

اما تحلیل ارزش افزوده چیست؟

در تحلیل ارزش افزوده هر فعالیت را می­سنجیم. از چه نظر؟

آیا ارزشی برای سهام دار یا مشتری ایجاد می کند؟ آیا ارزشی برای کسب و کار ایجاد می‌کند؟ یا هیچ ارزشی ایجاد نمیکند که ترتیب VA و BVA و NVA نامیده می شوند.

این هایی که بدون ارزش هستند را می­توانیم حذف کنیم. پس از چند جهت میمی سنجنیم که:

  1. آیا ارزشی برای سهامدار یا مشتری که می­شود VA
  2. ارزشی برای کسب و کار و بیزنس ایجاد میکند BVA
  3. یا نه آیا ممکن است ارزشی ایجاد نکند NVA

این کار در واقع طبقه بندی ارزش است و در گام بعدی به حذف اضافات خواهیم پرداخت.

ما داریم مدلسازی در Visual Paradigmانجام می­دهیم و چند تحلیل هم در آنجا می­توانیم انجام بدیم:

 شبیه سازی، هزینه و زمان هر فعالیت مشخص کنیم و واحد پولی ایران هم ساپورت می­کند به شما نمودار هزینه-زمان را می­دهد. فعالیتهای مختلف و با هم می­سنجد. منابع، کامپیوتر و پرینتر و هر چیز دیگری که استفاده می­شود نحوه استفاده منابع را مقایسه می­کند و برایتان در فعالیت های مختلف میزان و نحوه استفاده از منابع را برای فعالیت ها و سناریوهای مختلف نمایش می دهد.

ما از شروع فرایند تا پایان فرایند ممکنه چند مسیر چند سناریو داشته باشیم سناریوها را مقایسه می­کنیم و بهترین سناریو را به شما می­گوید.

یک موقع کاری به شبیه سازی نداریم می­خواهیم ببینیم جریان فرایند درست است یا نه متحرک سازی دارد و متحرک سازی را می­توانید استفاده کنید.

اصلا کاری به این­ها نداریم می­خواهیم ببینیم نقاط تصمیم گیری سازمان ما کجا است به ما دیاگرام ماتریس بدهد.

می­خواهیم ببینیم کارهای ما را چه کسانی انجام می­دهند باز از دیاگرام ماتریس استفاده می­کنیم و ….

همچنین در ویژوال پارادای می تونید فرایندهای وضع موجود را با وضع مقایسه کنید و ببنید چه تغییراتی ایجاد شده است.

با خروجی فاز تحلیلی گفتیم که سه فرایند می­شود:

  1. فرایندهایی که آماده پیاده سازی خواهند بود
  2. فرایندهایی کهBPIمی­خواهند
  3. فرایندهایی کهBPR می­خواهند

BPMSحالا می خواهیم برویم سراغ پیاده سازی و BPMSها:


مطلب 0 تا 100 مدیریت فرآیندهای کسب و کار ادامه دارد و به زودی کامل می شود.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *