مدت ها بود می خواستم در زمینه تحلیل کسب و کار و جایگاه اش نسبت به مدیریت فرایند مطلبی بنویسم منتها فرصت اینکار برام فراهم نمیشد. دلیل اش هم تعداد بالای پروژه های مدیریت فرایندی هست که در حال انجام اش هستیم.
خوب مدیریت فرایند و تحلیل کسب و کار چه جایگاهی نسبت به همدیگه دارند؟ این سوالی هست که تو این مطلب می خوام بهش پاسخ بدم ولی قبلش باید در مورد هر کدوم توضیحاتی بدم که موضوع براتون شفاف تر بشه. البته که حتما در مورد مدیریت فرایند اطلاعات خوبی دارید ولی اگر بخواهیم مدیریت فرایند را در چند جمله توصیف کنیم می توان چنین گفت:
مديريت فرآيندهاي كسبوكار يك رويكرد مديريتي است كه گردشكار درون سازمان را اداره ميكند. به جاي تمركز بر كار درون يك واحد تخصصي (مانند مالي و حسابداري)، مديريت فرآيندي تمركز سازمان – در سرتاسر واحدهاي كسبوكار – را به يك فرآيند معين (مانند پرداخت يك صورتحساب) سوق ميدهد.
حالا به این موضوع بپردازیم که تحلیل کسب و کار چیست؟
براساس گزارش موسسه PMI عدم شناسایی الزامات درست بهعنوان دومین علت شکست پروژهها (درصنایع مختلف) معرفی شدهاست و سازمانهایی که در موضوع تجزیه و تحلیل کسب و کار فاقد دانش و بلوغ کافی بودهاند، در عملکرد مالی و اجرای استراتژیهای سازمان و سایر موارد با شکست یا اثربخشی بسیار پایینی مواجه شدهاند. در واقع عدم استقرار صحیح تحلیل کسب و کار که موضوع اصلی آن نیازمندی ها و الزامات است، دلیل دوم شکست پروژه های مختلف در دنیا است.
این امر موجب شدهاست که موضوع تجزیه و تحلیل کسب و کار مورد توجه بسیاری از سازمانها قرار بگیرد. در واقع انگیزه سازمانها برای استفاده از دانش تجزیه و تحلیل کسب و کار دو مولفه مشکلات و فرصتها است.
حالا ارتباط بین مدیریت فرایند و تحلیل کسب و کار چگونه است و چرا جدا توصیه میشود متخصصان مدیریت فرایند باید تحلیل کسب و کار یاد بگیرند؟
دلیل اول
در فصل یازدهم استاندارد BABOK تعدادی دیدگاه یا چشم انداز ارائه شده است که عبارتند از:
- چابکی
- هوش تجاری
- فناوری اطلاعات
- معماری کسب و کار
- مدیریت فرایند کسب و کار
در واقع دیدگاه ها انواع لنزها و عینک هایی هستند که تحلیلگر کسب و کار بر اساس آنها اقدام به ارائه راه حل می نماید. یعنی به منظور رفع مشکلات یا دستیابی به فرصت های شناسایی شده راه حل هایی ارائه می شود که میتواند شامل یک یا چند مورد از دیدگاه های مورد اشاره باشد. به عبارت ساده تر برای هر سازمان یا کسب و کاری تعدادی مشکل ایجاد می شود یا فرصت هایی وجود دارد که وظیفه تحلیلگر کسب و کار شناسایی این مشکلات و فرصت ها از طریق ذینفعان و ارائه راه حل متناسب با مشکلات یا فرصت های مذکور با ایجاد بالاترین ارزش برای ذینفعان است.
حال باید برای رفع مشکل یا دست یابی به فرصت شناسایی شده راه حلی ارائه شود. این راه حل می تواند از جنس هر یک از دیدگاه های مورد اشاره در بالا باشد یا از ترکیبی از دیدگاه ها باشد ولی اگر شما فقط دیدگاه مدیریت فرایند را بدانید، راه حل هایی که ارائه می کنید صرفا با این لنز و عینک خواهد بود درحالیکه شاید بتوان از سایر روش ها، مشکلات را برطرف کرد و اصلا نیازی به مدیریت فرایند نباشد.
دلیل دوم
در فصل دهم استاندارد BABOK ، 50 تکنیک معرفی شده است که تحلیلگران کسب و کار باید در مورد آنها اطلاعات داشته باشند.
دو مورد از این تکنیک ها دقیقا در حوزه مدیریت فرایند است که عبارتند از مدلسازی فرایند و تحلیل فرایندها
دلیل سوم
کاربست چارچوب تحلیل کسب و کار در پروژه های مدیریت فرایند. همانطور که بالاتر نیز گفتیم بکارگیری تحلیل کسب و کار و اصول و قواعد آن، شکست انواع پروژه ها را به شدت کاهش میدهد و نرخ موفقیت آنها را بیشتر می کند. حالا یکی از این پروژه ها می تواند مدیریت فرایند باشد. در واقع به کارگیری اصول و قواعد تحلیل کسب و کار می تواند به یاری پروژه مدیریت فرایند نیز آمده و به موفقیت آن کمک نماید.
برای فراگیری تحلیل کسب و کار می توانید در دوره تحلیل کسب و کار BABOK آکادمی تحلیل کسب و کار شرکت کنید.
بدون دیدگاه